در باب چگونه مؤاخات میان مسلمانان در مکه، نخستین منابع تاریخ اسلام توضیحات دقیقی ارائه نمی دهند. در منابع تاریخ اسلام تنها کتب سیره هستند که اشاراتی به بحث مواخات در مکه دارند و از آن تحت عنوان «المؤاخات اولیّه» یاد می کنند.
برخی از منابع متأخر اساسا مؤاخات اولیه را منکر شده اند. بحثی که بیشتر سبب انکار مؤاخات اولیه شده است، به تضادهای سیاسی و فرقه ای شیعه و سنی باز می گردد. برخی از مؤلفان و سیره نویسان اهل سنت برای انکار برادری رسول اکرم با علی(ع) که شیعیان به استناد آن علی را به منزله برادر و جانشین حضرت رسول قلمداد می کنند به مخالفت و رد روایت های مربوط به «المؤاخات اولیّه» پرداخته و استدلال کرده اند که مؤاخات فقط در مدینه روی داد و میان مهاجر و انصار بود. با این وجود برخی از منابع از پیمان اخوت نخستین میان مسلمانان مکه سخن به میان آورده اند. منابعی که از پیمان برادری در مکه یاد کرده اند، خواسته اند توضیحات خود را در باب مسأله اخوت اسلامی در مدینه تکمیل نمایند. از این رو یکی از زمینه های اخوت مدینه را اخوت در مکه می دانند و به دو پیمان اخوانی در صدر اسلام تحت عنوان «المؤاخات المدنیه» و «المؤاخات المکیه» یا «المؤاخات أولیّه» و «المؤاخات الثانیه» یاد می کنند. این منابع زمانی که به توضیح و تشریح جریان پیمان مؤاخات مدینه می پردازند، به صورت جداگانه به پیمان اخوت مکه اشاره نمی کنند، بلکه در حاشیه این پیمان از مؤاخات مکه به عنوان مقدمه پیمان اخوت مدینه سخن به میان می آورند. به خاطر همین، برخی مانند ابن تیمیه به رد آن پرداخته و دلایلی در این باب اقامه کرده اند.(26)
در منابعی که بر ذکر پیمان اخوت در مکه اشاره کرده اند، به روند چگونگی پیمان مذکور و این که آیا این پیمان در مکان واحد و خاصی صورت گرفته یا در روز معیّن اتفاق افتاده، اشاره ای نشده است.
مسلّم است پیامبر از آغاز، به وحدت و برادری اسلامی به عنوان یک راه حل مناسب برای ایجاد امت واحده پی برده بود و ضرورت اتحاد نیروهای مسلمان در مقابله با دشمنان را احساس کرده بود و فرمان خداوند مبنی بر الفت میان مسلمانان و برابری و برادری، این بینش و ضرورت تاریخی را تکمیل کرده بود.
پیامبر، براساس این بینش الهی و انسانی، رسالت خود را در ایجاد آن می دید و در هر زمانی که کسانی به اسلام در می آمدند، سعی می کرد میان آنها رابطه برادری ایجاد کند تا در سایه وحدت و وفاداری مسلمانان، قدرت دفاع از حریم اسلام را تقویت نماید و فاصله طبقاتی و نژادی رایج در عصر جاهلی را بدین صورت میان تازه مسلمانان از بین ببرد. عقد پیمان اخوت مدینه قدمی بزرگتر در راستای تقویت این طرز تفکر بود. پس نمی توان ماهیتا تفاوتی میان هدف پیامبر در ایجاد عقد اخوت در مکه و مدینه احساس کرد مگر آنچه که مربوط به وضع اجتماعی و اقتصادی میان مهاجر و انصار در هنگام پیمان مدینه وجود داشت، زیرا در آن زمان علاوه براین که پیامبر قصد داشت رابطه و الفت میان مسلمانان را با این پیمان مستحکم سازد و زمینه تشکیل امت اسلامی را فراهم سازد، کمک انصار به مهاجران که از دیار خود کوچیده بودند عامل مضاعفی در تحکیم پیمان برادری در مدینه بود و در سایه پیمان مذکور برادران مهاجر می توانستند از مساعدت های مالی انصار بهره گیرند(27) و حتی از یکدیگر ارث بردند، گرچه پس از جنگ بدر هنگامی که مهاجران از غنائم جنگی بهره مند شدند و گشایشی در امور حاصل شد، رابطه ارث و میراث براساس اخوت، به حکم خداوند قطع گردید(28) و به نزدیکان میت سپرده شد.
هدف نهایی پیامبر از ایجاد عقد اخوت دینی میان مسلمانان توسعه بینش برادری و برابری اسلامی بود. به ویژه که سعی کرد در اخوت، حریم های برتری طلبی و اشرافیت خواهی را بشکند. از این رو میان برده و اسیر و سیاه حبشی و سید قریشی رابطه اخوت ایجاد کرد چنان که میان زید بن حارثه و حمزة بن ابی طالب ایجاد کرد. عظمت اسلام از همین جا آغاز می شود که در مدت کوتاهی پس از بعثت پیامبر، تعلیمات وی چنان بر قلوب اشراف عرب وحشت انداخت که راهی جز مبارزه و براندازی آن ندیدند. تعالیمی که ابی عبیده جراح را با سالم مولی ابی حذیفه در یک ردیف قرار داد؛ نیز عبیدة بن حارث و بلال حبشی و حمزه و زید را در یک ردیف. این نشانه های آشکاری بود از فرو ریختن دیوارهای بلند عُجْب و غرور و هموار و یکسان شدن آنها و نویدی بود بر ایجاد جامعه ای واحد و عدالت جو. اشرافیت مکه بیش از هر چیز از این مسأله وحشت داشت و به آن اعتراض می کرد، ولی جامعه اسلامی و رهبر الهی (پیامبر) به آن مباهات می کرد.
پیامبر همواره در مکه و مدینه این رویه را ادامه داد و برادری را تشویق و ترغیب کرد و برای تحقق آن، با رفتار و عمل و گفتار خود کوشید. در مدتی که در مکه بود، بنا به روایت منابع میان هیجده تن از مسلمانان، عقد اخوت بست و آنها را با هم برادر کرد. با هجرت به مدینه بنا به ضرورت های اعتقادی و سیاسی و اقتصادی امر اخوت دینی برای تشکیل جامعه ای واحد به شکل منسجم تر دنبال شد و با عقد پیمان المؤاخات ثانی به تحکیم این نوع بینش و نگرش در جامعه اسلامی همت گماشت. پاره ای از منابع تاریخ اسلام که به مؤاخات در مکه اشاره کرده اند، فهرست هایی از کسانی را که در مکه باهم برادر شدند، ارائه کرده اند. اکثر منابع، فهرست واحدی از برادران هم پیمان در مکه ارائه کرده اند، و این تواتر نشان دهنده صحت روایت مذکور است. بلاذری درانساب الاشراف، ابن سیدالناس در سیرة النبویه، صالحی در سبل الهدی همگی از هیجده تن که در مکه عقد اخوت بسته اند، یاد می نمایند. در ذیل، فهرست هایی که آثار فوق ارائه داده اند، با تغییرات مختصری که دارند، ارائه گردیده است:
ردیف | مؤاخات مکه از انساب الأشراف بلاذری(29) |
1 | حمزه و زید بن حارثه |
2 | ابی بکر و عمر |
3 | عثمان و عبدالرحمن بن عوف |
4 | زبیر بن عوام و عبداللّه بن مسعود |
5 | عبیدة بن حارث و بلال حبشی |
6 | مصعب بن عمیر و سعد بن ابی وقاص |
7 | ابی عبیدة بن الجراح و سالم مولی أبی حذیفه |
8 | سعید بن زید بن عمرو بن نفیل و طلحة بن عبیداللّه |
9 | علی بن ابی طالب(ع) و محمد رسول اللّه (ص) |
ردیف | مؤاخات مکه از السیرة النبویه ابن سید الناس(30) |
1 | ابی بکر و عمر |
2 | حمزه و زید بن حارثه |
3 | عثمان و عبدالرحمن بن عوف |
4 | زبیر و ابن مسعود |
5 | عبیدة بن حارث و بلال حبشی |
6 | مصعب بن عمیر و سعد بن ابی وقاص |
7 | سعید بن زید بن عمرو بن نفیل و طلحة بن عبیداللّه |
8 | ابی عبیده جراح و سالم مولی ابی حذیفه |
9 | علی بن ابی طالب (ع) و محمد بن عبداللّه (ص) |
ردیف | مؤاخات مکه از سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد (31) |
1 | ابی بکر و عمر |
2 | حمزه و زید بن حارثه |
3 | عثمان و عبدالرحمن بن عوف |
4 | زبیر بن عوام و عبداللّه ابن مسعود |
5 | عبیدة بن الحارث و بلال حبشی |
6 | مصعب بن عمیر و سعد بن ابی وقاص |
7 | عبیده و سالم مولی ابی حذیفه |
8 | سعید بن ابی زید و طلحة بن عبیداللّه |
9 | علی بن ابی طالب (ع) وحضرت رسول(ص) |
1. حجرات (49) آیه 10.
2. «واعْتصموا بحَبْل اللّه جمیعا و لا تفرقوا واذْکروا نعمت اللّه علیکم إذْ کنتم أعدآءً فألَّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النار فأنْقذکم منها کذلک یبیِّن اللّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون». آل عمران (3) آیه 103.
3. همان.
4. «یا ایها الناس إنّا خلقناکم من ذکر و اُنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انَّ أکرمکم عنداللّه اتقیکم إنّ اللّه علیم خبیر». حجرات (49) آیه 13.
5. «الأخوّة فی النسب، الأخوّة فی الصداقةَ، الأخوّة فی الدین» نگاه کنید به: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413 ق) ج 1، ص 22.
6. انساب عرب به طبقات مختلفی چون: جدم، جمهور، شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ، عشیره، فصیله، رهط، أسره، عترة، ذریه و زاد تقسیم می شد و مناسبات اجتماعی و قبیله ای بر محور دوری و نزدیکی روابط خونی و نژادی بر هر یک از آنها استوار بود. نگاه کنید به: السید محمود شکری الآلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج 3، ص 191 188.
7. ابوالفتوح رازی، روح الجنان فی تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقی و دکتر محمدمهدی ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378) ج 18، ص 44.
8. حجرات (49) آیه 12.
9. همان، آیه 10.
10. همان، آیات 10 9 و بقره، آیه 178.
11 و 12. آل عمران (3) آیات 103 102 و توبه (9) آیات 12 11.
13. حجرات، آیه 47.
14. احزاب (33) آیات 5 4 و بقره، آیه 178.
15. بقره، آیه 220 و توبه، آیات 12 11.
16. آل عمران، آیات 103 102.
17. توبه، آیات 12 11.
18. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 22، ص 172.
19. ابن سعد، طبقات الکبری، (بیروت، بی تا) ج 1، ص 239 238.
20. ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، (تهران، نشر علمی و فرهنگی، 1366) ج1، ص 497.
21. تفسیر نمونه، ج 22، ص 173.
22. همان.
23. همان.
24. صفی الرحمن المبارکغوری، الرحیق المختوم، بحث فی السیرة النبویه، (بیروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بی تا) ص 21.
25. تفسیر نمونه، ج 22، ص 175 174 (به نقل از بحارالانوار، ج 74).
26. امام محمد یوسف الصالحی الشامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمی، بی جا، 1411 ه.ق / 1990 م) ج 3، ص 534.
27. ابن سعد، طبقات الکبری، ج 1، ص 293.
28. انفال (8) آیه 75.
29. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیداللّه ، (بیروت، دارالمعارف، بی تا) ج 1،ص 270.
30. ابن سیدالناس، السیرة النبویة (عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل والسیرة)، (بیروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م) ص 264.
31 سبل الهدی، ص 538 532.
منابع
الآلوسی، السید محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا)ج3.
ابن سعد، طبقات الکبری، (بیروت، بی تا)، ج 1.
ابن سیدالناس، السیرة النبویة (عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل والسیرة)، (بیروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م).
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق) ج 1.
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیداللّه ، (بیروت، دارالمعارف، بی تا) ج1.
رازی، ابوالفتوح، روح الجنان فی تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقی و دکتر محمدمهدی ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378)، ج 18.
المبارکغوری، صفی الرحمن، الرحیق المختوم، بحث فی السیرة النبویه، (بیروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بی تا).
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 22.
یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، (تهران، نشر علمی و فرهنگی، 1366) ج 1.
یوسف الصالحی الشامی، امام محمد، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمی، (بی تا، 1411 ه.ق / 1990 م) ج 3.